مدیریت سرمایه در گردش
«مدیریت سرمایه در گردش» عبارت است از ترکیب بهینه اقلام سرمایه در گردش، یعنی داراییها و بدهیهای جاری؛ بهگونهای که ثروت سهامداران را حداکثر سازد (رهنمای رود پشتی، 1389). مدیران واحدهای انتفاعی در شرایط مختلف با توجه به عوامل درونی و بیرونی و با در نظر گرفتن ریسک و بازده باید راهبردهای مناسبی را برای اداره و مدیریت سرمایه در گردش واحد خود انتخاب کنند؛ بهگونهای که منجر به افزایش بازده، توان نقدینگی، توان پرداخت بدهی و در نهایت تداوم فعالیتهای واحد انتفاعی گردد. «سرمایه در گردش» یکی ازمنابع تامین مالی بهویژه برای شرکتهای کوچکومتوسط و در حال رشد است. مدیران مالی واحدهای کسبوکار، روزانه با تصمیمهای مربوط به «مدیریت سرمایه در گردش» روبهرو میشوند. برای نمونه، نگهداری حجم بالایی از موجودیها باعث کاهش در هزینههای وقفه احتمالی در چرخه تولید یا زیانهای تجاری ناشی از کمبود محصولات، کاهش هزینههای عرضه و حفاظت در مقابل نوسانهای قیمتها میشود و از طرف دیگر، به فروش شرکت از جهات مختلف اعتبار تجاری مناسب میبخشد. با اینکه سرمایهگذاری زیاد شرکتها در موجودیها و کسب اعتبار تجاری باعث کاهش ریسک میشود، اما در مقابل سوداوری را نیز کاهش میدهد(Lazaridis & Tryfonidis, 2006). از نگرانی های مدیریت، میزان سرمایهگذاری در داراییهای جاری و مدیریت سرمایه در گردش است؛ بهگونهای که از یک طرف سهم بازار و اعتبار تجاری کسبشده بین مشتریان و عرضهکنندگان خود را حفظ کند و از طرف دیگر، سوداوری خود را افزایش دهد. لذا مدیریت این داراییها و بدهیهای کوتاهمدت به این دلیل نیازمند توجه خاص است که مدیریت سرمایه در گردش، نقش مهمی در سوداوری و نقدینگی شرکتها و همچنین ریسک و بازده آن بازی میکند.
هدف نهایی هر شرکت، «ایجاد ارزش برای ذینفعان» است و «سودآوری» از مولفههای اصلی این هدف است. همچنین، «حفظ نقدینگی» نیز از هدفهای مهم واحدهای تجاری است؛ اما مسئله این است که افزایش در سود شرکت در حالت کلی منجر به افزایش در نقدینگی نمیشود و این دو هدف راهبردی همیشه همسو و در یک جهت نیستند. اگر افزایش سود منوط به مصرف نقدینگی باشد، در این صورت ممکن است مشکلات جدی به بار آورد. بنابراین باید بین این دو هدف راهبردی تمایز قائل شد و یک هدف نباید فدای هدف دیگر شود. از یک طرف، اگر ما به سود توجه نکنیم، نمیتوانیم برای دوره درازمدت فعالیت کنیم و از طرف دیگر، اگر به نقدینگی توجه نکنیم ممکن است با مشکلات مرتبط با ناتوانی در پرداخت دیون و ورشکستگی روبهرو شویم.
2-3-2 مدیریت نقدینگی
«مدیریت نقدینگی»، معیار مهمی در تعیین «سیاستهای سرمایه در گردش» است و توانایی شرکت در ایجاد وجه نقد مورد نیاز را بیان میکند. نسبتهای جاری و آنی و نسبتهای نقدینگی، شاخصهای مفید و سنتی نقدینگی هستند؛ اما ناکافی و تنها مبتنی بر ارقام ترازنامهاند و نمیتوانند جزئیات را بهخوبی فراهم کنند و اطلاعات صحیحی درباره کارایی مدیریت سرمایه در گردش بدهند. روابط ریاضی مورد استفاده برای محاسبه این شاخصها، وجه نقد و داراییهای عملیاتی را در بر میگیرند؛ اما در نظر گرفتن داراییهای عملیاتی نظیر حسابهای دریافتنی و موجودی مواد و کالا با وجه نقد و شبه نقد از نظر مبانی اساسی مدیریت وجه نقد، غیرمنطقی است. با توجه به محدودیتهای نسبتهای سنتی نقدینگی، در تحقیقات بهعمل آمده پیشنهاد شده است که از مقیاس نقدینگی مستمر برای مدیریت سرمایه در گردش استفاده شود. مقیاس نقدینگی مستمر به جریانهای نقدی ورودی و خروجی ایجادشده در شرکت اشاره دارد که ناشی از تحصیل مواد خام،تولید،فروش، پرداختها و فرایند گرداوری مطالبات است. همانگونه که مقیاس نقدینگی مستمر تابعی از چرخه تبدیل وجه نقد میباشد، صحیحتر است که بهجای نسبتهای سنتی، از مقیاس چرخه تبدیل وجه نقد برای ارزیابی اثربخشی مدیریت سرمایه در گردش استفاده شود (Samiloglu & Demirgunes, 2008).
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
بررسی تاثیر مدیریت سرمایه در گردش بر عملکرد شرکتها در بورس اوراق بهادار تهران